به این مصیبت عاقلانه لبخند می زنیم

ساخت وبلاگ

شاید غول مرحله آخر باشد!

برای ما که همیشه موسم بهار و سال نو را فرصتی می کردیم برای گذاشتن نقطه و رفتن به سر خط و دادن کلی امیدواری به خود با نگاه به سبز شدن طبیعیت، شاید سخت تر از همه مردم دنیا باشد که سر خط خود را نیز با مصیبت و دلمردگی از حمله ویروسی بنویسیم که تمام دلخوشی های امروز ما را خاموش کرده است.

مسافرین هواپیمای دنیا در یک دست انداز هوایی شدید گرفتار شده اند و لحظه به لحظه بر حجم آرزوی آن ها برای خلاصی از این شرایط، قبل از آتش گرفتن آخرین موتور بیشتر می شود و صدای جیغ و فریادهای داخل کابین این هواپیما جایی برای این نمی گذارد که کسی بلند شود و با فریاد ریتمیک شیش و هشت و یا یک لطیفه بانمک دلربایی کند... در شرایط فعلی تنها چیزی که این مسافران می خواهند صدای خلبان است که به همه اعلام کند جو پایدار شده است و شما می توانید با آرامش کمربندهای خود را باز کنید و با خیالی آسوده صندلی های خود را ترک کنید.

البته این هواپیما آنقدر خلبان مطمئنی دارد که کارش به مو برسد، هر چهار موتور خودش را در آتش ببیند اما سرانجام به سلامت از شرایط وحشتناک خود عبور کند اما اگر بهرحال قسمت در این بود که از این جو وحشی عبور کردیم و پرواز زمینی به جای پرواز آسمانی همچنان نصیبمان شود، برد از آن کسی می شود که در این شرایط، خوده واقعی شان را به بهترین شکل بشناسند و البته آن را به دیگران معرفی کردند...

همان هایی که آنقدر آرامش داشتند که بهترین رفتار را در پیش بگیرند و البته کنار دستی های خود را نیز با این آرامش آرام کنند و حداقل اگر در این شرایط دستشان برای کار مثبت ناتوان است، شری نرسانند که صدای شیون های خودشان و دیگران را بالاتر ببرند.

برای مایی که در تمام سالیان اخیر پروازمان با این هواپیمای از رده خارج طوما با تکان های شدید همراه بوده است و آنقدر هم ظالمانه قهر همسایه ها را دیدیم که نتوانستیم هواپیمای خود را تعمیر کنیم، گذر از این شرایط سهل و البته ممتنع تر از دیگران است...

اگر به ذات خود برگردیم ما آنقدر دردهای کشنده به خود دیدیم که ما را نکشت ولی قوی ترمان کرد و آنقدر امید طلوع صبح را در تاریک ترین قسمت های شب جستجو کرده ایم که اصلا نمی دانیم سیاهی مطلق به چه رنگ است... از همین روست که گذر از این پیچ هم برای ما سهل است چون آنقدر ضربات ما را قوی کرده اند که باکی از این ضربه ویروسی هم نداشته باشیم اما آنچه که این گذر را برای ما سخت می کند اعتماد به نفسی است که شاید ریشه در ناامیدی ما داشته باشد...!

برای مایی که فکر نمی کنیم این شاید ضربه نهایی به غول مرحله آخر باشد، خنده کنان و کاملا بی خیال از غرش های این غول از کنارش عبور می کنیم و همین است که عصبانیت و عصیان این مصیبت بی شاخ و دم را بیشتر می کند تا خون های بیشتری از ما بریزد...

اما شاید درست مثل بازی های کامپیوتری دهه های خودمان که هیچ گزینه ای برای ذخیره و سیو نداشت و رساندن یک بازی به آخرش همراه با اعمال شاقه چند ساعتی و کور شدن چشمانمان بود، شاید درست در لحظه ای که دکمه آخر را می زنیم، بی آنکه بدانیم غول به زمین بی افتد و پرنسس خوشبختی را بی هوا در آغوش بکشیم...

و تمام شود همه آنچه که مصیبت می خواندیم با ذره ای خوشبختی بیشتر از آنچه که از قبل داشتیم... با تمام شدن اشک هایی که پس از هم آمدند و افسوس هایی که تمامی نداشت...با امید تمام روی صندلی می نشینیم...کمربند خود را می بندیم...و به این مصیبت هم امیدوارنه و عاقلانه لبخند می زنیم...  

 

ویروس مس نگران اتحاد مس...
ما را در سایت ویروس مس نگران اتحاد مس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : one2one بازدید : 199 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 19:42